پول نداریم

بعد از کلی بزن وبکوب ورقصیدن تو عروسی، دیشب مثل ابر بهار باز اشک هایم جاری بود 

۲تا ازدختردایی ها توبه کردند و نمی رقصند ولی من فعلا از هرچیز توبه کنم از رقصیدن نمی توانم به نظرم برای شادی خوب است 

حالا کلی پول بدی بری آرایشگاه بعد تو تالار هم قنبرک بزنی و نرقصی اگر چه حرکات مزون گاهی به نظر من هم مسخره می آید ولی چون روحیه ام را شاد می کند دوست دارم،بعد هم پیش نامحرم که نیست 

تازه تو خونه هم کلی برای آقای همسر می رقصیم آن موقع شادم پس باید شادیم را نشان بدهم ی وقت هایی هم مثل دیشب حالم خوش نیست می روم توی اتاق سجاد روی تخت دراز می کشم وهی اشک می ریزم اصلا نمی دانم دراین مواقع به کدام منبع ابی وصل هستم که اشکم تمام هم نمی شود 

داشتم بادوستم که باردار هست حرف می زدم که حرف چند ماه پیش را وسط کشیدم و یهو اشک هایم سرازیر شد 

از دست آقای همسر هم عصبانی بودم ولی دیگر حوصله جر وبحث با او را نداشتم فقط بهش گفتم ازدستت عصبانی ام اوهم انگار نه انگار 

فقط له لذت جنسی شان فکر می کنند و لاغیر یعنی درهمان حال بد هم فکر لذت بردن هستند 

شاید اینگونه تصور می کنند که آدم با این کار آرام می شود البته آرام تر می شود ولی صورت مساله را که حل نکرده 

یکی از همین آدم هایی هم که هیچ وقت عوض نمی شود همیشه می گوید پول ندارم بخصوص درمواقع بحرانی، گاهی وقت ها دروغ هم نمی گوید ولی نمی خواد هیچ تلاش بیشتری برای بدست آوردن پول کند، بعدازظهرها می گیره خونه می خوابه خوب با این اوضاع اقتصادی معلوم است که چرخ زندگی آدم نمی چرخد که هیچ در گل گیر هم می کند 

پول قرعه کشی ها را چند ماه است که نداده و داداشم پرداخت کرده 

حالا هم که داداشم نیاز دارد گفته اصلا پول ندارم و از حساب سجاد پول برداشتم بعد می بینم که واقعا برداشته 

حالا درست است که بعدا سرجایش می ذاره ولی آدم آخه چقد بی فکر، ی زمانی پدرش، زمانی که پدر من از مال دنیا چیزی نداشت و در روستا زندگی می کرد، جزو خانواده وضع مالی خوب بود 

ولی هی پولش را داد رفت مکه، رفت کربلا، کلی سوغات خرید 

بعد حالا داریم می ریم عروسی  به شوهر من میگه از طرف ما ۱۰۰ تومن پول بنداز، یعنی تو که از چند جا کرایه می گیری ۱۰۰ تومن پول نداری به شوهر من میگی که مجبور شود از پول های پسرم بردارد 

چقد واقعا این مردم پررو هستند ازهمه بدتر این شوهر من عین گلابیست  این همه سال برایش درس عبرت نشد که خودش مستقل از پدرش کار کند، به جای اینکه او پول بیاورد کار کنند این باید ازخودش مایه بذاره، خدا عاقبت ما را با اینها بخیر کند 

همیشه درذهنم است اگر یک قدم برای دیگران برداری خدا هم کمکت می کند ولی وقتی فقط فکر جیب خودت باشی بی پول می شوی 

پدر من با آن همه بی پولی که داشت حالا خدا راشکر وضعش خوب است برای اینکه خیلی جاها گذشت کرد برای اینکه همه به هم کمک کردیم خدا هم کمک کرد پدرم به ما کمک کرد خانه خریدیم من بعدا به آنها کمک کردم پول قرعه کشی هم خدا خواست همیشه به موقع برند شدیم  

اما قوم شوهر برعکس به بچه های خودش هم کمک نکرد حالا هم هرروز می گویند پول نداریم 

هایی روزگار..... بی خیال می گذرد امیدوارم عاقبت همه ما بخیر باشد