درد انتظار

ساخت وبلاگ

حس نوشتنم نیست، اعصابم چند روزه خیلی خورده، دندونام درد می کنه، جواب ازمایشم منفی شد خیلی ناراحت نشدم اون لحظه چون احساس می کردم هنوز آمادگیش را ندارم، دندونام را درست نکرده بود وخیلی چیزهای دیگه که حال گفتنش نیست ولی بعدش ی حس پشیمانی بهم دست داد که چرا این فکر را کردم حالا دوباره بعد عید باید برم این استرس ها را دوباره به جون بخرم، کلی نگرانی بکشم

ولی دوباره گفتم بی خیال، گاهی وقت ها چیزی که بدتر از درد آمپول زدن ها و درد کشیدن هاست، درد انتظاره، که یهو باعث میشه ی جاهایی جوش بیاری و بعد نفس عمیق بکشی که طاقت بیار 

ولی بعد اون می دونی چی بدتره اینه که ی آدم خری را آدم فرض می کنی باهاش درد دل می کنی بعد مثل بز نگاهت می کنه و میگه حرفم نمیاد اصلا تو فرهنگ من این معنا نشده که چطور ی آدم می تونه اینقد بی تفاوت باشه شاید برای دشمنانم اینقد بی خیال نبودم حالا می دونم چند روز دیگه هم تو متهم میشی به پرتوقع بودن ولی اگه به خر بودن متهم بشم خوشحال تر میشم، چون خری که نمیبینی این همه حوادث ناگوار برات پیش اومد ولی عکس العملی را که دوست داشتی ندیدی، یعنی خاک بر سر من کنند، خدا هم حق داره هرچی که من ضجه بزنم و گریه کنم دعام را مستجاب نکنه وقتی که به جز در خونه اون از جایی دیگه امید کمک و همدردی داری 

ببخش خدا این چند روزه باز خیلی ازت شاکی شدم، بهت گفتم بسه دیگه تحملش را ندارم دیگه نمی تونم صبر کنم، شاید اون لحظه واقعا زیر صفر بودم الان ولی کمی بهترم،،،،،،، چقد عجیبه این دنیا 

فقط کمک کن که افسرده نشم البته خودم باید به خودم کمک کنم تا فکرهایی ناامید کننده را دور کنم و البته از چیزهایی که باعث ناامیدی و ناراحتیم میشن دوری کنم

مادرانه...
ما را در سایت مادرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dwagoyehc بازدید : 27 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1397 ساعت: 11:46