سلام ماه خدا

ساخت وبلاگ

امروز ۵ شنبه اول ماه رمضون سال ۹۷،باورم نمی شود که ماه رمضونه، ولی مچکرم خدا ازاینکه یکبار دیگر توفیق این را داشتم که دراین ماه زنده باشم، یک بار دیگر روزه بگیرم، یک بار دیگر روح و جسمم را جلا بدهم، قبل ماه رمضون که می خواستم برای انتقال فریز هام بروم شک و تردید داشتم چون دقیقا مصادف میشد با اول ماه رمضون ومن اگر روزه می گرفتم و جوابم مثبت نمیشد عذاب وجدان می گرفتم که دوهفته روزه ام را خورده ام اگر هم روزه می گرفتم و مثبت میشد باز می گفتم نباید می گرفتم به هرحال دچار شک و تردید بودم درحالیکه نمی دانستم خدا چیز دیگری برایم رقم زد، همش فکر می کنم با این بارداری ناموفق خواست دوباره بمن مهلت بدهد که کمی صبر کنم، زبانم دیگر به گلایه نمی چرخد، اگر چه وقتی فکرش را می کنم قلبم به درد می آید ولی باز امیدوارم بسیار امیدوارتر از قبل، هربار که با مشکلی مواجه شدم مرا قوی تر کرد. فکر های بیخود را از سرم دور کرد، آدم هایی که زمانی گمان می کردم دوست و رفیقم هستن از من دور کرد فهمیدم امیدم جز خدا نباید جز خدا به کسی باشد که حال خراب منا را بفهمد، خدایا ببخش اگر در خانه دیگری را زدم استغفرالله واقعا ببخش، خودت خوب می دانی منظورم چیست، ولی خواهشا دیگر مرا درانتظار مگذار، این ماه که تمام شود دوباره طاقت من طاق می شود، دوباره مجبورم لبخند بزنم به روی آدم هایی که دلم را شکستند و بمن دروغ گفتن، حالا فقط امیدم تویی و دعاهایی که درکربلا کردم، همان حسینی که خودش مرا دعوت کرد خودش هم باید جواب دل شکسته مرا بدهد ناسلامتی من مهمان او بودم، می دانم خواستی با این کار بزرگی ات را نشان من بدهی و بگویی دیدی من اراده کردم شد، بدون دکتر بدون دارو. بعد هم خواستی که نباشد ،،  باشد گله ای نیست من این بار تسلیم تسلیم هستم،، فقط دوباره منتظرم نگذار،من غصه هایم، استرس هایم را دور ریخته ام، دلم آرام است،،، تو، اشکال ندارد که خدا تو را تو صدا کنم؟! تو قبل از عید بسیار سخت مرا آزمودی یا اینکه حداقل به نظر من بسیار سخت آمد طاقتم طاق شد وگفتم خدایا دیگر بس است دیگر نمی توانم خسته شدم تو اجابت کردی هدیه ام را هم دادی، حالا بااینکه باز بچه ام را از دست دادم با اینکه باز زمین خوردم ولی باز بلند شدم، باز می گویم خداراشکر، خدا راشکر می توانست ازاین بدتر باشد،،، شاید بلای بزرگتر ازاین را از سرم گذراندی من خبر ندارم، همین که همسرم این بار در تصادف طوری نشد جای شکر دارد 

خدایا تسلیمم، ولی نمی گویم راضی ام به رضای تو، تو گفتی بخوانید تا من اجابت کنم و من هر لحظه می خوانم تو را، حتی اگر صلاحم نباشد، این بار دیگر  نمی گویم دختر می خواهم، نمی گویم دوقلو باشد، فقط صحیح و سالم بدون درد سر، تمام دندان هایم از فشار عصبی خراب شده، الانم درد می کند،،، خدایا خودت کمکم کن 

جز تو پناهی ندارم، تازه فهمیدم دراین روزهای سخت حتی می توانی از مادرت هم دلگیر شوی، حتی از همسرت،،  از تو هم که البته بسیار دلگیر شدم ولی می دانم جبران می کنی به وقتش به بهترین شکل ممکن از دلم در میاوری 

مادرانه...
ما را در سایت مادرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dwagoyehc بازدید : 28 تاريخ : چهارشنبه 22 اسفند 1397 ساعت: 6:37