67

درحال خاصی به سر می برم گیج، گنگ، زندگی بیشتر ازهمیشه برایم عجیب شده، امروز دندانپزشکی بودم می خواستم فقط دندون عقلم را بکشم که یهو دکتر اول دوتا دندون عقب را پر کرد ۸۰۰ تومن شد مخم هنگید خوبه داداشم بود نصف پول را داد اولین بار بود اینجا می رفتیم نمی دانم قیمت ها بعد عید بالا رفته یا اینجا گرون می گفت باید به طور نامحسوس سری به دندون پزشکی سابقم بزنم بعد اینکه ی خانمی با بچه اونجا بود گفت که زود زایمان کرده و عفونت دندون یکی از دلایل زایمان زودرسه گفتم بله می دونم برای همین منم دارم دندونام را درست می کنم بعد می گفت ۱۰۰ ملیون برای بچه هزینه کرده ۵۰ روز بخش مراقبت های ویژه بوده!!!! اونم تو بیمارستان خصوصی، اصلا شنیدن این چیزها رعشه به تن آدم می اندازد وبرای لحظاتی مرا از آوردن بچه دوم پشیمان می کند ولی باز هرچی فکر می کنم میبینم دلم می خواهد بااینکه نگران آینده شان هستم، یعنی خدا نمی شود بدون دردسر به ما هم یکی دیگه بدی، فکر کنم سهم ما گرفتاری بس بود، بعد یهو ذهنم باز سمت جاری ام می رود که بی دردسر باردار شد باز می خواست بچه را سقط کنه وهمینکه باز اول زایمان کلی با همسرش دعوا کرده سر بچه، اینکه تصمیم گرفته به بچه شیرخشک دهد یا هنوز دوهفته نشده زایمان کرده می گفت برم باشگاه ۳ کیلو اضافه وزن را کم کند، یعنی خدایا دلم نمی خواهد باز بپرسم چرا، ولی کاش می دانستم حکمتش چیست، من دارم غصه ۲۰۰ تومن بیشتری که به دندون پزشک دادم را می خورم ولی بعضی ها که دغدغه این چیزها را ندارن راحت همه چیز دارند، من دلم می خواهد به همین زودی بفهم چرا مرا بعد سی و خورده ای سال دعوت کردی کربلا حاجتم را دادی، بچه بمن دادی ولی زود گرفتی، برای من درد دارد که دکترم بگویم چرا رفتی که عرب ها هولت بدهند من به میل خودم نرفته بودم درثانی ازکجا باید می فهمیدم باردارم که یا نروم یا مواظب باش، این مساله همچون معما برای من باقیست، می شود خدا لطف کنی جواب آن را زود بدهی، می شود خدا دوباره به زودی لطفت را شامل حالم کنی، من درس عبرتم را گرفتم، چیزهای زیادی یاد گرفتم می شود دوباره ازمن امتحان نگیری، خواهش می کنم فکر نکن من قوی هستم دیگر توان سابق را ندارم من تنها ماندم و حالا فهمیده ام فقط تو هستی که حواست بمن هست، حتی خانواده ات هم اشک های پنهانی ات را نمی بینند ولی تو میبینی