بچه ننه ها

ساخت وبلاگ

پریشب عقد کنون پسرعموی همسر دعوت بودیم، وقتی مادر شوهر زنگ زد که بگه،پرسیدم ما هم کادو بدیم یا نه؟! 

گفت نه نمی خواد بزرگترها میدن دیگه، دیگه شب که رفتیم عقدکنون دیدم همه پول میدن ما هم چهار تا جاری بی پول 

مادرشوهرهمه اون ور ما هیچی نمیگه بعد که مراسم تموم شد رفتم بهش میگم، میگه می خواستید شما هم ۲۰ تومن بدید ببین بقیه چه هماهنگن 

حالا ازاون روز سرم درد گرفته، که چرا عقلمون را دادیم دست مادرشوهر،ازاین طرف زنگ زدم به جاری که عقد داداششه، میگه مادرشوهر زنگ زد میگه شرمنده این عروس ها آبروی منا بردند پول ندادند، گفتم عجب رویی داره خودش گفت که نمی خواد 

حالا من که یادم رفت واقعا پول ببرم ولی ی از جاری هام می گفت من چقد به شوهرم گفتم پول بده گفت نمی خواد، اگرم میدی از جیب خودت بده 

واین برای ما درس عبرتی شد که به حرف مادرشوهر درچنین مواقعی گوش ندیم و از عقل خودمون کمک بگیریم، صرفا هرکی سنش بالاتره و باتجربه تره عاقل تر نیست و هرجا هم که ببینه اوضاع خیطه به ضرر تو حرف می زنه 

ما چقد بی عقل بودیم ی وقتایی آدم هنگه 

حالا جاری ها امسال عید ی حال اساسی بهش میدن 

گرچه ما انگشتمون را عسل کنیم بزنیم تو دهن مادرشوهر باز از توش حرف درمیاد 

مادرانه...
ما را در سایت مادرانه دنبال می کنید

برچسب : بچه ننه ها,بچه های ننه دریا,عکس بچه ننه ها,ورود بچه ننه ها ممنوع,ازدواج با بچه ننه ها,شعر بچه های ننه دریا,اس ام اس بچه ننه ها, نویسنده : dwagoyehc بازدید : 37 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 8:29