دوباره

ساخت وبلاگ

چشمام داره از بی خوابی و گریه دیشب می سوزه، دوباره می خوام پ  ر ی و د بشم بقدری حالم بده که سرم می خوام به دیوار بکوبم روح و روانم که بهم ریخته هیچ کمر درد و پادرد دارم نمی دونم چرا اینقد زود به استقبال رفتم هرلحظه احساس می کنم الان میشم حالا اون سری دارو می خوردم ماه رمضونم بود بهم فشار اومد ولی الان نمی دونم چرا اینطوریم قرار بود این سری برم دکتر دوباره ولی دقیقا میانه ماه شهرستان عروسی داریم بنابراین هر جور حساب می کنم نمیشه مثل ماه رمضون دوباره به مشکل بر می خورم بعد این همه هزینه، آمپول زدن ها بی فایده میشه، حالا فعلا با این حالم حوصله هیچی را ندارم، قراره با جاری هم بریم باشگاه، ولی این هفته حسم نمیاد اصلا، بیشتر برای این می خوام برم که حال روحیم خوب بشه وگرنه اضافه وزن ندارم، 

برم بخوابم البته اگه خوابم بره، پسرمم نیست امروز کلا تا شب تنهام، چطور بگذرونم 

هروقت اینطور بد حال میشم یاد بارداری خ ا ر ج از ر ح م م میفتم که ی هفته قبلش حالم بد بود برای همین اصلا احتمال بار داری نمی دادم 

حالا هم خدایا صبر و توان منا بیشتر کن دیگه احساس می کنم مثل قبل تحمل درد را ندارم 

مادرانه...
ما را در سایت مادرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dwagoyehc بازدید : 19 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت: 22:48