خدای آرزوها

ساخت وبلاگ

امروز سحر ۲۵ ماه رمضون، از درد روی مبل دراز کشیده ام بالاخره بعد از سه روز تاخیر پ ر ی ود شدم همون طور که قبلا نوشتم خیلی این ماه امیدوار نبودم با وضعیتی که بود ب ا ر د ا ر باشم با این حال وقتی شنبه رفتم و جواب ازمایشم منفی بود حالم بدجور گرفته شد به زور جلوی خانواده خودم را کنترل کردم تا اشک نریزم به جای شب قدر ۲۳ همین که دعا را شروع کرد و من اشک ریختم تازه کمی ملاحظه بودن مامانم را هم می کردم به هر حال به قدری گریه کردم که سر درد گرفتم امیدوارم خدا کسی را ناامید از در خونه اش برنگردونه، اتفاقا روز قبلش هم ی نجوایی با خدا داشتم یا بهتره بگم دعوا 

شاید صورت خوشی نداشته باشد برای گفتن ولی میگفتم مگه نگفتی ماه رمضون دعا مستجاب میشه پس چرا برای من نشد، مگه من ۴۰ روز فلان سوره را نخوندم، مگه من اول برای بقیه دعا نکردم بعد برای خودم، مگه من از گناهی که قبلا مرتکب شدم توبه نکردم، پس چرا 

من از دکتر و عمل خودم ناامید بودم ولی به رحمت تو امیدوار بودم 

حالا هم تو بگو چه کار کنم اصلا فرض کن بخوام لج کنم کافر بشم وخسلی کارها بکنم ولی حتی خیلی از کارها هم از دست  من  برنمیاد مثل گربه بی چشم و رویی هستم که از در برانی از پنجره باز می گردم ، بعد هم به خودم گفتم انگار فقط تو هستی که نشسته ای اینجا دعا کردی و کلی تلاش کردی این همه آدم بهتر از تو کو،اصلا اگر قرار بود به حرف دل ما آدم ها گوش بدهد به حرف دل بچه های بیگناه گوش می کرد و جنگ تمام میشد،ولی واقعا خدا خیلی بی انصافیست آدمی را می شناسم با داشتن وضع مالی خوب و ی خونه سه خواب میرود بچه اش را سقط می کند بعد من و امثال من همش نگران باشیم، باز هم می گویم من اصلا بد ولی به خوبی بقیه نگاه کن، له خوبی همسرم و پسرم، همسرم این بار امیدوار بود  با اینکه همه جوره دردش را ما زن ها می کشیم ولی دلم برای این مردها زحمت کش هم می سوزد 

خلاصه که چه عرض کنم کلی تو عالم خودم دعوا کردم با خدا، ولی بعد آرام شدم    این چند روز تاخیر هم با توجه به مطالبی که تو سایت ها خوندم مرا کمی امیدوار کرد که شاید منفی ما دوباره مثبت شود که باز هم الان گنده زده شد به آن 

دوباره باید از ماه بعد تلاش کنی، نمی دانم کی خسته می شوم، کی واقعا ناامید می شوم ولی درحال حاضر تنها چیزیست که عمیقا دلم می خواهد وکاش این خواستن نبود و باز هم از تو می پرسم ای خدا ، اشکال دارد من اینقد دلم یک بچه دیگر نه حتی دو تای دیگر بخواهم با وجود اینکه یکی دارم،،،، اشکال دارد!!!

دلم می سوزد برای آنهایی که حتی همین یکی را هم ندارند ولی این دلیل نمی شود کسی که مثلا پیکان دارد دلش ماشین مدل بالا تر نخواهد، من خودم تلاشم را می کنم ولی بتو هم امیدوارم، اینجای زندگی زود است که آدم درجا بزند، البته اعتراف هم می کنم این خواستن هم گاهی به خاطر اطرافیان هست، آنهایی که ادامه تحصیلت را چماق نکنند و تو سر تو بکوبند ، همان هایی که وقتی یک خانه کوچک داشتی کنایه میزدن یا وقتی ماشین نداشتی 

خودت بهتر میدانی من برای رسیدن به همه اینها تلاش کردم کلی نقشه ریختم مدت ها صبر کردم تا رسیدم، حالا هم صبورم و بالاخره هم به خواسته ام می رسم ولی اینجا کمی فرق میکند اینجا خواست تو هم درمیان است فقط خواهش میکنم مرا شرمنده نکن 

چرا فقط باید بدبخت بیچاره ها  صبوری را یاد بگیرند، چرا ماکه دغدغه دو قرون دو زار زندگی را داریم باید پولمان خرج دکتر مان بشود، ولی آنهایی که چند پله از ما بالاترن، پول هایشان را خرج قرو فر خودشان و خرید چیزهایی که خیلی هم نیازی به آن ندارند می کنند، کفر نمی گویم ولی قبول کن که راست می گویم خودم اصلا به درک، وقتی خانومی را میبینم که شغل شوهرش بناییست و بیچاره با هزار بدبختی دوبار هزینه کرد و منفی شده دلم می سوزد، آن وقت آن یکی تو جنس دلخواه فرزندش را هم به راحتی می دهی 

چرا واقعا این طوریست!!!! از طرف خودم فقط حرف نمی زنم به جای همه ی آدم هایی که می شناسم که گرفتارن هم می گویم 

شاید می خواهی بگویی برایت آن دنیا جبران می کنیم، یا اینکه تو که از آینده خبر نداری شاید آنهایی که الان به ظاهر خوشبختند را با همین فرزندانشان آزمودیم، تو چه می دانی 

شاید تو راست بگویی ولی شاید عمر من کفاف ندهد که ببینم درآینده چه می شود، خیلی از بد ها را که دیدم عاقبت بخیر شدن وظاهرن غرق خوشبختی و پول خرج کردن 

حالا من هی بشینم اینجا فلسفه بافی کنم که چرا و چگونه؟! الانم اینقد ناخوشم که منطق سرم نمی شود 

بااین همه مرا ببخشش که تو را نعوذبااله همچون غول چراغ جادو برای آرزوهایم می خواهم 

شرمنده که شعورم دراین حد هست 

مادرانه...
ما را در سایت مادرانه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dwagoyehc بازدید : 28 تاريخ : شنبه 3 تير 1396 ساعت: 0:09