حوصله ندارم

آدما بعضی وقت ها حوصله چیزی یا حتی کسی را نداره، دلش می خواد سرش را بذاره زمین و بمیره، دلش می خواد هی از آدم ها بدگویی کنه یا باهاشون اگه میشه دعوا کنه 

یکی ازاین آدم هایی که دلم می خواد باهاش دعوا کنم دوستمه ولی حتی حوصله دعوا هم ندارم، آدمی که تو حال روحی و جسمی خراب ولت کرده گفته راحتم بذار حالا بعد از ۶ ماه چپ میره راست میاد بهت پیام میده مگه میشه دل شکسته را ترمیم کرد و بدتر از همه اعتمادی را که ازدست رفت دوباره بدست آورد 

یکی دیگه ازاین آدمها که حوصله دیدنش را ندارم، مادرشوهرمم، ازاین حقه باز های روزگار  ،پریروز که خونه مامانم بود باز هی می گفت فلانی دوتا بچه پشت هم آورد راحت شد حالا قبلا هم اینا چند بار گفته بود به همسرم گفتم این دفعه مامانت بگه جوابش را میدم 

میگم تو چرا ی دختر نیاوردی راحت بشی!!! مگه بعضی چیزها دست خود آدمه، فلانی نخواسته وباردارشده، من خواستم و نشدم حالا چرا هی میگی دیگه آقای همسر گفت بی خیال بابا اینا قدیمی فکر می کنند 

حالا امروز باز رفته خونه مامانم که فلانی گفته من رفتم برای عموم خواستگاری به خانومه گفتم به داداشام نگو، من همچین حرفی نزدم 

ناسلامتی عمه ماست ولی به مامانم میگم خودش گفته، حالا می خواد ماست مالی کنه، مثل گندی که چند ماه پیش زد و بعد هم گفت این عروس ها با من مشورت نکردند و منا آدم حساب نکردند 

چقد ازاین آدم های دورو بدم میاد که خودشون را عقل کل می دونند و بقیه را یابو بدم میاد 

درکل به خاطر نزدیک بودن عادت ماهیانه ام یکم بهم ریخته ام 

نمی دونم چی میشد همچین مشکلی را هم درسال یکبار آقایون داشتند تا حال خانوم ها را بهتر درک می کردند