امید

ساخت وبلاگ

ماه پیش همش دل درد و دل پیچه داشتم نزدیک دوره هم که بودم حالم خوب نبود برای اولین بار تو یکسال و نیم گذشته، چند روز مونده به پریودی دادم بی، بی چک گرفتم البته امتحانم نکردم 

ولی به خودم گفتم دیدی فکر می کردی امیدت را از دست دادی یا بعد از این دوباره چطور منتظر باشی ، ولی باز این حس امید برگشت 


زندگی همینه، ی لحظاتی فکر می کنی مردی یا خودم فکر می کردم آدم چطور می تونه داغ ی عزیز را تحمل کنه و نمیره.....چطور می تونه با بعضی مشکلات کنار بیاد ولی حقیقت اینه که کنار میاد فقط کمی زمان لازمه تا اون بحران را پشت سر بزاره،..... 

.

.

.

.

دیروز با خواهر کوچیکه حسابی دعوا کردیم من ی لحظه خوابم رفته بود کیک داده بود دست بچه ابجیم تمام خونه را به گند کشیده بود 

بعدش هم بهش میگم پاشو جارو برقی بیار میگه مگه کوری نمی بینی دارم درس می خونم، اگه پسر خودم بود یعنی کتک را خورده بوده ولی جرات نکردم به خواهرم دست بزنم چون مهمون بود نازنازی هم که هست، گفتم باشه حالا ادبت می کنم صبر کن 

چقد واقعا بچه داری سخته، تربیتشون از همه سخت تر 

من به اندازه ای که با خواهر خودم دعوا دارم با پسرخودم ندارم دقیقا نمی دونم چرا؟ جنسیت فرق می کنه، تربیت فرق می کنه 

فقط چیزی که هست مادرم خیلی کم بچه را دعوا می کنه وبهش سخت می گیره، حتی درمورد خود ما هم همین طور بوده، حتی اگه خالش خیلی بد باشه ما را مجبور نمی کنه ظرف بشوریم میگه خودم می شورم ولی من برعکسم، بعضی وقت ها خ گیر میدم تا سجاد خودش کارهای مربوط به خودش را انجام بده یا بمن کمک کنه

برای همینه که خواهر نمی تونه این تفاوت رفتاری من و مادرم را قبول کنه و با من کنار بیاد 

دلم ی لحظه به زهرا عمو سوخت حالا باباش زن جدید بیاره چطور می خواد با اون کنار بیاد، یا فرق نمی کنه اون خانوم با اخلاق این کنار بیاد!!! 


مادرانه...
ما را در سایت مادرانه دنبال می کنید

برچسب : امید,امید دانا,امید علومی,امید کوکبی,امید حاجیلی,امید جهان,امید زندگانی,امید معماریان,امید ابراهیمی, نویسنده : dwagoyehc بازدید : 15 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 9:58