مادرانه

ساخت وبلاگ

از اول مهر مسولیت خواهر کوچیکه که در واقع از پسر منم دوسال کوچکتره افتاده گردن من، چون پدر و مادرم شهرستان هستند، ازاون طرف خواهرم که سرکار می رفت و بچه اش هم می برد رییسش جوابش کرد و بچه اش را پیش منا میذاره و این جاست که به این نتیجه میرسی که چقد مادرهای قدیمی با چند تا بچه زحمت می کشیدند، اول از همه که باید فکر غذاشون باشی وقتی نفرات کمه، میشه از غذایی که دیشب مونده یا نهایت حاضری خورد ولی وقتی زیاد هست نمیشه 

دوم ازهمه نظم و انضباط اونم با وجود ی بچه یکساله هست کلا خونه را زیر و رو می کنه من سه ماهی ی بارم اینقد خونه خونه پر اشغال نمیشد که در عرض یک روز میشد 

و یک مساله دیگه هم تفاوت تربیتی و اخلاقی بچه ها با همه، پسرم با وجود شیطنت هاش خیلی کم به روی تو برمی گرده یا برای مهمونی رفتن و جایی رفتن اذیت نمی کنه 

ولی خواهرم برعکسه ی جا که می خوای بری اگه باب میلش نباشه نه با خشونت نه زبون نرم نمی تونی راضیش کنی 

از اون طرف هم زبون درازی داره که جوابت را میده 

حالا ما هم جلوی آقای همسر هی می خواهیم آبرو داری کنیم تا این چند وقت هم به خوشی بگذره ولی نمیشه 

مثلا دیشب می خواستیم بریم هیات می گفت من نمیام من خونه می مونم دیگه شانسی دوستش زنگ زد که اون میاد اینم راضی شد بیاد 

بعد حالا هوس چایی کرده تو هیات خورده برگشتنی باز گرفته یهو تو پله ها چایی را ریخت زمین میگم چرا همونجا نخوردی میگم قندم تموم شد میگم خوب تلخ می خوردی میگه دوست ندارم 

اومده خونه کتری را درست رو گاز نذاشته دسته اش داغ شده همسرم از راه رسید که کتری را درست کنه دستش با وجود دستگیره سوخت، بعد ازهمه جا بی خبر میگه تو مگه چایی نخورده ای این همه بیرون چایی بوده نخوردی  بعد این همه سال یاد نگرفتی مامانت فقط شما را پس انداخته، منم دیگه صداش را نیاوردم که کار ابجیم بوده، فقط با خنده گفتم احتمالا الان تو خیابون به زن های مردم نگاه کردی خدا مجازاتت کرد حهه

حالا باز این همسر حساس من داره ادامه میده فقط با اشاره چشم و ابرو گفتم کار این بوده هیچی نگو 

خانواده همسرم خودشون منظم نیستند و درواقع شلخته آن ولی همسرم برعکس نظم خودش را داره طوری که حتی از سفره تا کردن منم ایراد می گیره البته خانواده منم که آخر بی نظم ان ولی من نسبت به اونها باز منظم تر هستم باز از رفتار شوهرم ایراد می گیرم که چرا مثلا تو بطری آب می خوری 

این چند هفته احساس می کنم اقا همسر دنبال سوژه اس تا گیر بده منم سعی می کنم خودم را بزنم به اون راه یا بهونه دستش ندم، اگه این بچه ها بذارن، به هرحال کار سختیه 

به هرحال این مادرانه بودن را دوست دارم 

مادرانه...
ما را در سایت مادرانه دنبال می کنید

برچسب : مادرانه,مادرانه سريال,مادرانه احسان خواجه امیری,مادرانه ها,مادرانه بازیگران,مادرانه رها,مادرانه دانلود,مادرانه قسمت اخر,مادرانه,شعر,مادرانه تیتراژ, نویسنده : dwagoyehc بازدید : 24 تاريخ : شنبه 17 مهر 1395 ساعت: 8:28